در انتشارات شهید کاظمی؛
کتاب «اُم علاء»؛ روایت زندگی اُمُّ الشهداء فخرالسادات طباطبایی در انتشارات شهید کاظمی در کمتر از دوهفته به چاپ دوم رسید.
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم وفناوری هیاهو، کتاب «اُم علاء»؛ روایت زندگی اُمُّ الشهداء فخرالسادات طباطبایی به قلم سمیه خردمند توسط انتشارات شهید کاظمی به بازار نشر عرضه شد.
کتاب «اُم علاء»؛ روایت زندگی اُمُّ الشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانواده اش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانه ای شصت متری و وقفی بزرگ کرد. خانه ای که هر وقت پنجره اش را باز می کرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیه السلام گره می خورد و نسیم رافت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگی شان می شد.
از آن هجده فرزند چهار پسر به شهادت رسیدند. ام علاء و اعضای خانواده اش نمی دانستند هربار نوبت کدامشان است:
می ترسیدیم سوالی بپرسیم. مامه چیز هایی فهمیده بود. فقط نمی دانست این بار قرعه به نام کدام پسرش افتاده. روز هایی بود که از باقر و صدرالدین و عبدالحسین بی خبر بودیم. مامه نشست روی زمین. پدرم بالای سرش ایستاد و با بغض گفت: «علویه، خوشحال باش که بهشت بر ما واجب شده و آتش جهنم حرام. چهار پسر را در راه دین فدا کردی. خوشا به حالت! صدای شیون من و خواهرانم بلند شد. مامه آرام و بی صدا اشک ریخت و گفت: «انا لله وانا الیه راجعون.»
او در مسیر خدا روز های شهادت همسر، برادر و دامادش را هم پشت سر گذاشت. روز هایی که یک سال ونیم از آن در زندان رژیم بعثی عراق گذشت و منجر به از کار افتادن دست و پای چپش شد.
ام علاء در طول زندگی متحمل رنج ها و سختی های زیادی شد. ولی هیچ گاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر می برد. او زنی به شدت صبور، مومن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی می کرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش می آمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمی داشت.
ده سال تا پایان عمرش بیشتر نمانده بود که از عراق به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کار های شخصی اش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام می داد. همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه می کرد. به آن ها می گفت: اگر همه ی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمی شوم؛ بلکه افتخار می کنم و بدانید خون فرزندان من رنگین تر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.
در بخشی از کتاب «اُم علاء» آمده است: چقدر حرف هایش به دل و جانم مینشست! چقدر قدرت گرفته بودم با کلماتش! چند ماه از آمدن او گذشته بود و از تشنج خبری نبود. همین که افسرده می شدم و غمگین، سرم را می گذاشت روی شانه اش و برایم قصید های درمورد امام حسین ع می خواند. سوز صدایش عجیب بود.
گریه می کردم. بقیه هم به گریه میافتادند. بعد سبک می شدم و آرام می گرفتم.
شب های سه شنبه دعای توسل می خواندیم و شب های جمعه دعای کمیل. چیزی که متعجبم می کرد، این بود که ام علاء بدون مفاتیح ادعیه را می خواند و بیشتر دعا ها را حفظ بود. زیارت عاشورایمان هم صبح ها ترک نمی شد.
این کتاب در 270 صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت 180 هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی در کمتر از دو هفته برای دومین بار به زیر چاپ رفت.
علاقه مندان برای مشاهده و تهیه این کتاب می توانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد 22 به سامانه پیام کوتاه 3000141441 کتاب را تهیه نمایند.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "در کمتر از دو هفته «اُم علاء» به چاپ دوم رسید" هستید؟ با کلیک بر روی ورزشی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "در کمتر از دو هفته «اُم علاء» به چاپ دوم رسید"، کلیک کنید.